۱۳۹۲ خرداد ۲, پنجشنبه

بازداشت كشيش روبرت آسريان از رهبران كليساي جماعت رباني در تهران


به گزارش شبکه خبر مسیحیان فارسی زبان به نقل از منابع مسیحی پایتخت، ساعت 11 صبح سه شنبه 31 اردیبهشت ماه ( 21 ماه می 2013) ماموران امنیتی و اطلاعاتی با یورش به کلیسای جماعت ربانی مرکز واقع در خیابان طالقانی یک کشیش و کارکنان این کلیسا و همه کسانی را که در محل حضور داشتند با خود به مکان نامعلومی منتقل کردند.در همین رابطه شورای ملی مقاومت ایران بیانیه ای صادر کرده است که در آن آمده است :

 رژيم پا به گور آخوندي با نزديك شدن نمايش انتخابات و شقه مرگبار در رأس حكومت آخوندي، اعمال فشار و سركوب هموطنان مسيحي را نيز شدت بخشيده است.
روز سه شنبه 31 ارديبهشت، عوامل اطلاعات آخوندي، كشيش روبرت آسريان، از رهبران كليساي جماعت رباني در تهران را بازداشت و به محل نامعلومي منتقل كردند. اين كليسا نيز توسط مزدوران مزبور تعطيل شد.
در همين حال دژخيمان زندان گوهردشت از رسيدگي درماني به كشيش زنداني بهنام ايراني كه در شرايط حاد جسمي به‌سر مي‌برد، خودداري مي كنند. دژخيمان همچنين با جمع آوري تلويزيونهاي داخل بندها و يورش مستمر به سلولها زندانيان را مورد اذيت و آزار قرار مي‌دهند.
در زندان اوين در تهران نيز كشيش سعيد عابديني 36ساله، كه ماه گذشته به دنبال وخامت حالش به بيمارستان منتقل شده بود، بدون كمترين رسيدگي درماني به بند 350 اوين برگردانده شد. او در مهرماه91 به خاطر تشكيل كليساي خانگي دستگير و به اتهام «اقدام عليه امنيت ملي» به هشت سال حبس تعزيري محكوم شد.
در شيراز، مسیحیان زندانی در زندان عادل آباد از بیماریها و شرايط نامساعد زندان رنج می‌برند. وحید حکانی یکی از زندانیان مسیحی به خاطر خونريزي دستگاه گوارشي به عمل جراحی فوری نياز دارد، اما دژخيمان زندان و قضاییه آخوندي در استان فارس از رسيدگي درماني به وي خودداري مي كنند. وحیدحکانی و سه مسیحی دیگر در بهمن ماه ۱۳۹۰ به همراه تعدادی دیگر از مسیحیان دستگیر و با اتهام شركت در جلسات خانگی، تبلیغ و ترویج مسیحیت، ارتباط با سازمانهای مسیحی در خارج از کشور، تبلیغ علیه نظام و برهم زدن امنیت ملی روانه زندان شده‌اند.
مقاومت ايران عموم مراجع بين‌المللي، مدافعان حقوق بشر به ويژه گزارشگر آزادي دين و عقيده و گزارشگر ويژه نقض حقوق بشر در ايران را به محكوم كردن دستگيري و شكنجه رهبران مسيحي و پيروان اديان مختلف فرا‌مي‌خواند و خواستار اقدام فوري شوراي امنيت ملل متحد براي متوقف كردن اين اقدامهاي جنايتكارانه است.
دبيرخانه شوراي ملي مقاومت ايران
اول خرداد1392 (22مه2013)

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

۱۳۹۲ اردیبهشت ۲۳, دوشنبه

به جناب آقای ایرج مصداقی، شرم احساسي انقلابی است



به واقع اين مقاومت با ١٢٠٠٠٠ شهيد فقط با ضد بشر ترين رژيم تاريخ ( ملا هاي كفتار صفت )به سر كردگي خميني و خامنه اي نمي جنگد، بلكه با بخل و حسادت خانوم ها و آقاياني كه دست از مبارزه شسته و توان رويارويي با اين دجالان را از دست داده اند هم طرف شده است.
اين روز ها نوشته هاي جناب ايرج مصداقي را مي خواندم و آن ها را با نوشته هاي ايشان پس از كشتاره بي رحمانه سال ٦٧ توسط خميني و لاجوردي بعد از عمليات فروغ جاويدان مقايسه مي كردم . ايشان يا با خوش شانسي ويا...توانسته بود از ان حادثه جان سالم به در ببرد.اينك ايشان بعد از "دگر ديسي ضد انقلابي" كه اصولا در خارج از كشور با "كشش هاي مادي بورژوازي" اتفاق ميافتد حالا به اين نتيجه رسيده است كه بلي! گناهان تمام به گردن "اين رهبري مجاهدين" است! و نميدانم چرا مدتي است با "جريان هاي معلوم الحال" تكرار ميكند : «هواداران ساده و رهبري گناهكار» و باز نميدانم چرا قبلا ها ميگفتند، خود شاه خوب بود، اطرافيانش و ساواك خيانت ميكردند

و يا اينكه خميني خودش، پير مرد خوب بود، بهشتي و بسيجي و پادسداران ظلمت جنايت ميكنند! اما به اين مقاومت كه رسيد، رهبري پاكباز آن كه پيش از همه از خودش مي پردازد (مانند خواهرش منيره بار دار و برادرش كاظم و اشرفش ) اين آقايان مي گويند كه هواداران از جان گذشته و پاك اما رهبري گناه كار ، كه شايد بتوانند با اين روش "سر مسله حل كن"این مقاومت، كه اين اقايان را به هزيان گويي وادار كرده است را از تن آن جدا كنند.
 
آقاي اسماعيل يغمايي (که روزي در رم با من صحبت مي كرد ميگفت كه همين آقاي رجوي كه به شخص ايشان چه لطف هايي كرده است و حالا..... بگذريم) در يكي از قصه هايشان به نام "كشتزار چغندر" درباره اين سياسي هاي قديمي كه دست از مبارزه كشيده اند و به اختلال حواس دچار شده اند ، رو به برگهاي چغندر در دهات هاي اطراف پاريس سخراني مي كنند و با تكان خوردن اين برگ ها فكر مي كنند كه جمعيت برايشان كف مي زند!!

اين حال و هواي همين آقاي مصداقي مي باشد با اين تفاوت كه آن روز ها اينترنت و فيس بوك و سایت های اجتمایی  نبود و آن ها رو به كشت زار صحبت مي كردند ولي حالا در گوشه اي مي نشينند، كار و زندگي هم ندارند و يا سوسيال بگير اين كشور ها هستند و يا زبانم لال جيره و مواجب بگيره وزارت اطلاعات! رژيم با همان فرمول بيست به هشتاد، يعني هشتاد درصد بر عليه رژيم ضد بشر ملا ها و بيست در صد بر عليه مقاومت می زنند، كه ايشان اين فرمول را به طور كامل بالعكس كرده است!
اينجاست كه به ياد حرف مارکس مي افتم كه مي گفت ( شرم احساسي  انقلابي است) )
آقا، هر روز دارند ١٠ تا ٢٠ انسان را در ميدان ها و زندان ها به دار مي آويزند ، آقا ، جوانان ايران را هر روز به بهانه اي به زير فشار مي گذارند ، آقا فقر و فحشا بيداد مي كند ،آقا اين رهبري اگر اهل قدرت گرفتن بود ،آنجا كه بهشتي به او مي گفت وقتي شما نخواهيد با ما در قدرت سهيم شويد ،ما مجبوريم وزير و وكيل از خارج بياوريم و و و و و وو و وو و در آخر آقا از آخرين كلام صبا كه مي گفت ما تا آخرش ايستاده ايم خجالت مي كشيم.
علي افشار تاريخ:13/5/2013

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

۱۳۹۲ اردیبهشت ۲۰, جمعه

آقای مصداقی مرا از آینده نترسانید چون من به حال خود راضی نخواهم ماند.




من میخواهم برای بار آخر نظرم را در باره نامه آقای مصداقی بنویسم و دیگر دراین باره چیزی نخواهم نوشت برای اینکه
 نه رژیم کشتار و اعدام و شکنجه را ول کرده و نه گرسنگی و فقر مردم برطرف شده...نه سرکوب و خفقان کمتر شده....بنابراین ترجیح میدهم وقت و انرژی محدود خودم را در دعواهای این چنینی که بیشتر از همه رژیم را خوشحال میکند صرف نکنم.

.من فقط این را میخواهم بنویسم که سی و چهار سال است همه جورش را از رژیم دیده ایم. بنابراین اگر میخواهید از بزرگترین نیروی مخالف رژیم انتقاد کنید این کار را درست و با دلیل و مدرک و بدون غرض ورزی انجام بدهید. اینطوری است که میتوانید روی اذهان اثر بگذارید نه اینکه بروید و حرفهایی را که سالها است انجمن های نجات و بلندگوهای رژیم در اطراف اشرف هوار میکنند را تکرار کنید. به من بگویید که ایا اینهمه گناه مجاهدین را هفته پیش متوجه شدید یا از قبل میدانستید و ننوشتید؟ این  مرا یاد "بگم ...بگم" احمدی نژاد قبل از انتخابات می اندازد. به عنوان کسی که ادعای مبارزه دارد چطور این را بر ملت ایران روا دیدید که چهره واقعی مجاهدین !! را از آنها پنهان کنید؟

 این یک واقعیت است که در سی سال اخیر  هیچ نیرویی به اندازه مجاهدین در برابر رژیم نایستاده و طاقت نیاورده است.اکثر زندانیان سیاسی  و اعدام شدگان از مجاهدین بوده اند و حالا هم اکثرشان از مجاهدین هستند. هزاران رزمنده آزادی در اشرف و لیبرتی هستند و خانواده هایشان در زندان های اوین و گوهردشت...این را کسی نمی تواند انکار کند. این که رژیم بیشتر از همه نیروها از مجاهدین میترسد هم واقعیتی غیر قابل انکار است.

حالا اگر کسی میخواهد از مجاهدین انتقاد کند باید خودش هم دستی در این مبارزه داشته باشد. شما اگر میخواهید از عملکرد یک پزشک یا یک مهندس یا یک نویسنده ایراد بگیرید حداقل باید  در آن زمینه ها تخصص داشته باشید. مسلما به عنوان یک انسان میتوانید نظرتان را بیان کنید اما آن دیگر انتقاد نیست بلکه ایراد گیری است. این را همه بلدند.
اما آقای مصداقی  از نظر دادن و ایرادگیری هم فراتر رفته اند. کاش نامه شان نظر و ایراد بود چون به مقاومت مردم اضافه میشد. اما نامه یا کناب ایشان فقط ایراد اتهام است آن هم با مدارکی که صحت و سقمشان فقط برای خودشان ا روشن است چون من یکی به حرفهای رژیم و بریدگانی که برای رژیم کار میکنند ارزشی قائل نیستم.خیلی ها از مجاهدین جدا شده اند و هنوز هم هوادار مجاهدین هستند اما مصداقی  با یکی از آنها حرف نزده است . در دادگاه آقای مصداقی مجاهدین از پیش محاکمه و محکوم شده بودند ایشان فقط حکم صادره آن هم 230 صفحه را منتشر کرده اند.

  آقای مصداقی اگر ده سال زندان بودتدو بعد آزاد شدند و به نوشتن خاطرات زندان رو آوردند  علی صارمی 23 سال زندان کشید و بعد اعدام شد.خاطره هم ننوشت و از کسی هم ایراد نگرفت.  جعفر کاظمی دو بار زندانی شد و بعد اعدام شد. فرزندان اینها در اشرف بودند. صبا هفت برادران وقتی داشت نفس های آخر را میکشید تقاضای نجات از اشرف را نکرد بلکه گفت که تا آخر ایستاده است. از آن طرف بلندگوهایی که رژیم و نیروهای مالکی در اطراف اشرف گذاشته بودند همین حرفهایی را تکرار میکردند که آقای مصداقی در نامه اش نوشته. حالا شما جای من نوعی باشید کدام را باور میکنید؟ حرف آسیه را که امریکا را ول کرد و رفت اشرف و شهید شد؟ حرف صبا هفت برادران در ساعات آخر زندگانی اش که میگفت تا آخر ایستاده ایم یا  نوشته های آقای مصداقی را که ادله اش بر شهادت بریدگان مجاهدین و انجمن نجات استوار است؟  حرفهای اینهمه انسان که اینجا مینویسند و اینهمه آدم که شب و روزشان در راهروهای کنگره ها و پارلمان ها و خیابانهای سراسر دنیا میگذرد و اینهمه آدم که سه سال است جلوی یو ان در ژنو در تحصن هستند  همه را به هیچ میگیرید؟ اینها از نظر آقای مصداقی و شرکا آدم حساب نمی شوند؟

 این اتهامات آقای مصداقی را که میخواندم فکر کردم با این وضع  دیگر رژیم احتیاج به موشک باران و حمله نظامی ندارد. تنها راهش این است که اجازه ورود خبرنگاران را به اشرف و لیبرتی بدهد تا بروند و با مجاهدین در آنجا مصاحبه کنند. کار مجاهدین ساخته است. دیگر رژیم نه احتیاج به لیست تروریستی دارد و نه کشتار و دزدیدن مجاهدین در خارج از کشور و نه دستگیری و زندان و اعدام خانواده هایشان در ایران.

اما من و شما میدانیم که اینطور نخواهد شد چون   متاسفانه نامه آقای مصداقی بر مغلطه استوار است. خودشان هم بهتر از همه میدانند و دلیلش هم حتما بر ایشان روشن است اما برای من روشن نیست. من دوست داشتم و دارم که اگر کسی از مجاهدین انتقاد میکند حرفهای صد من یک غاز رژیم را تکرار نکند بلکه با دلیل و منطق کارهای آنها را نقد کند و راهکاری بهتر ارائه بدهد. اما هنوز که هنوز است منتظرم. فقط میبینم یک عده که هیچ کاری نمی کنند برای یک عده که جانشان را کف دستشان گذاشته اند تعیین تکلیف میکنند. به این انتقاد نمی گویند.این نوشته آقای مصداقی به هر دلیل نوشته شده باشد برای یک عده که از قبل با مجاهدین دشمن بودند  دستاویزی شده که عقده های سالیان را بیرون بریزند.

 هدف شیطان سازی این نامه از مجاهدین  در ابتدای نامه نوشته شده و بارها هم توسط خانمهای اقبال و دوستان دیگرشان تکرار شده" اگر شما به قدرت برسید"..یعنی مبارزه مجاهدین نه برای آزادی مردم بلکه برای رسیدن به قدرت است! این آیا دست کم گرفتن عقل مردم نیست؟ خود آقای مصداقی میدانند که اگر مجاهدین هدفشان رسیدن به قدرت بود با خمینی سازش میکردند و اینهمه کشته و زندانی هم متحمل نمی شدند. همین حالا اگر یک تک پا بروند کاخ سفید و مثل اپوزیسیون لیبی و تونس با اوباما مذاکره کنند خواهید دید که همه محدودیت ها برای مجاهدین لغو خواهد شد همانطور که امریکا از خمینی پشتیبانی کرد.  
آقای مصداقی مرا از آینده نترسانید. از اینکه اگر مجاهدین بیایند این و آن میشود نترسانید  چون  زمان حال ما با جهنم فرقی ندارد.  ما به قدرت خود ایمان داریم . شما خواسته و یا ناخواسته میخواهید مردم را نسبت به بزرگترین نیروی ضد رژیم سفاک ناامید و بدبین کنید. این را میگویم برای اینکه   به نظر من  230 صفحه اتهامات تکرار شده انجمن نجات و بریدگان نمیتواند دلیل دیگری داشته باشد.  به جای این کار پیشنهاد میکنم  تشریف بیاورید یک میلونیم کارهای مجاهدین را انجام بدهید  و برای سرنگونی رژیم قدمی بردارید. من اولین مرید شما خواهم بود .اما اگر نمیتوانید کاری کنید و به جز خاطره نویسی از شما کار دیگری بر نمی آید سنگ جلوی پای کسی نیندازید که جانش را برای من و شما به خطر انداخته است. یک بار دیگر برای حسن ختام میگویم که اگر قرار باشد بین حرف شما و حرف صبا هفت برادران که میگفت " تا آخرش ایستاده ایم" یکی را انتخاب کنم مطمئن باشید انتخاب من شما نخواهید بود.

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed